مجله فارس پلاس؛ عطیه اکبری: قصه، قصه امروز و دیروز نیست. حکایت، حکایت عشق و دلدادگی است. دلدادگی یکی از آدمهای نیک روزگار که در هیاهوی این زمانه، همینجا کنار ما نفس میکشد. دعای از ته دل مادر را شنیدهای وقتی میگوید الهی دست به خاکستر بزنی طلا شود؟ حتماً دعای خیر مادر یا درمانده در راه یا نیازمندی که «حجت براری» دستش را گرفته و کمکش کرده، مستجاب شده که کسبوکار ساده او کرورکرور رزق و برکت را حواله روزگارش کرده است. سادگی، رسمالخط زندگیاش است.
«حجت براری» آرایشگاه مردانه کوچکی دارد در همین حوالی. در میان آرایشگاههای لوکس و پرطمطراق این روزهای شهر ما، سردر آرایشگاهش نوشتهشده: «آرایشگاه اسلامی» و ماجرای این نام است که قصه زیبای زندگیاش را رقمزده است.
نزدیک به دو دهه است که بهاندازه توانش اجازه نداده همسایه نیازمندی سر گرسنه بر زمین بگذارد. اصلاً همسایههای نیازمند از دخل هر شب مغازهاش سهم دارند. سهمی که خودش میگوید فقط خدا میداند چه خیر و برکتی دارد.
آرایشگاه اسلامی و خداحافظی گنده لاتها
سال 1338 به پیشنهاد پدرش شاگرد آرایشگر قدیمی در شهرری شد. اوستای سلمانی راه و رسم کاسبی را یادش داد. آنوقتها حقوقش 25قران بود. سال 1340 با قرض و بدهی مغازهای خرید. برای خودش کسبوکاری راه انداخت و ازقضا کسبوکارش پررونق بود. کنار آرایشگاهش قهوهخانهای بود و عشرتکدهای که پاتوق میگساران و اوباش آن زمانه بود. روبروی آرایشگاهش هم یکی دو کارخانه بزرگ با دهها کارگر.
کار و بار آقا حجت براری در آن آرایشگاه حسابی سکه شده بود. جوانان و گنده لاتها، مست و لایعقل از عشرتکده که بیرون میآمدند برای اصلاح صورتهایشان به آرایشگاه آقای براری میآمدند. پاتوق جوانان کارگر هم همین آرایشگاه بود و در مغازه جای سوزن انداختن نبود. حجت براری سر پرسودایی داشت. شاگرد آیتالله غیوری شد و این همراهی، مسیر زندگیاش را تغییر داد. پابوس امام رضا(ع) رفت و تصمیم گرفت نام آرایشگاهش را به «آرایشگاه اسلامی» تغییر دهد. حالا 57سال از آن روز و آن تصمیم میگذرد و روبروی حجت براری 76ساله در آرایشگاه اسلامیاش نشستهایم تا راوی داستان زندگیاش باشد.
وقتی یک نام، زندگی را تغییر میدهد
این روزها که خدمات عجیبوغریب آرایشی در بعضی از آرایشگاههای مردانه ارائه میشود و آرایشگران سعی میکنند تنور کسبوکارشان را با روشهایی که همخوانی با عرف و شرع ندارد، داغ کنند، آقا حجت نه ابروی مردی را برمیدارد، نه از تیغ برای اصلاح صورت استفاده میکند و نه بافت مو و خدمات نامتعارفی مثل رنگ مو را برای مردان انجام میدهد. آرایشگاهش اسلامی است و این نام و سادگی آرایشگاه چشمگیر است. او میگوید: «قبل از انقلاب، روزی که نام آرایشگاهم را به آرایشگاه اسلامی تغییر دادم، پای جوانان میگسار از آرایشگاهم بریده شد، گندهلاتها هم ترجیح دادند دیگر به مغازهام نیایند. مغازهام خلوت شد اما توکلم به خدا بود. میدانستم که برکت رزقم کم که نمیشود هیچ، بیشتر میشود. جوانهای مؤمن و انقلابی به آرایشگاهم میآمدند و آرایشگاه من پاتوق روحانیون تهرانی و مبارزان انقلابی شد. بگذریم از اینکه این رفتوآمدها چشم نیروهای ساواک را برای رصد فعالیتهای من تیزتر کرد و کار به دستگیری هم کشید.»
دنیا با آقاحجتها گلستان میشود
دنیا گلستان میشود اگر همه کاسبها منش حجت براری را داشته باشند. نیازمندان محله را شناسایی کرده است و همه آنها از دخل مغازه سهم دارند. بیش از 12 سال است نان شبشان را تأمین میکند و کوپن تهیه نان را در اختیارشان قرار میدهد. دست یاریاش هم همیشه بهسوی آنها دراز است. از تهیه جهیزیه برای دخترانشان گرفته تا فراهم کردن وسیله ازدواج برای پسران.
«قاسم مسلمی» همنشین 30 ساله براری در آرایشگاه اسلامی است و شاهد همه جوانمردیها و دستبهخیریها و خوشمرامیهای آقا حجت. مسلمی میگوید: «بیش از ۳۰ سال است که باهم کار میکنیم. در طول همه این سالها ندیدهام که براری از کنار نیازمندی با بیتفاوتی بگذرد و این برای من بزرگترین درس است. اینکه اینطور پای اعتقاداتش ایستاده است.»
سادگی دوستداشتنی
آرایشگاه اسلامی آقای براری با بیش از 50 سال قدمت هنوز هم طرفدار دارد. سادگی دوستداشتنی هم دارد و در کنار این سادگی، برکتی که هرروز افزون میشود. آنقدر که خودش میگوید از برکت این رزق و روزی حلال 6 فرزندش را سر و سامان داده است و حالا در 76 سالگی حال دلش خوش است.
انتهای پیام/