اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

کارگردان «باغ وحش شیشه‌ای» در گفت‌وگو با فارس:

سلبریتی ورزی به جای اندیشه ورزی!/ آمار تماشاگران واقعی امروز تئاتر کاذب است

ندا هنگامی، کارگردان «باغ وحش شیشه‌ای» گفت: به عنوان خالق آثار هنری وظیفه‌ام را فراموش نکرده و به تماشاگر باج نمی‌دهم، وظیفه اصلی ما ایجاد اندیشه است، این روزها شاهد هستیم که توجه به سلبریتی جای اندیشه‌ورزی را در تئاتر می‌گیرد!

سلبریتی ورزی به جای اندیشه ورزی!/ آمار تماشاگران واقعی امروز تئاتر کاذب است

به گزارش خبرنگار تئاتر فارس، زهره سعیدی: نمایش «باغ وحش شیشه‌ای» به کارگردانی ندا هنگامی و نویسندگی تنسی ویلیامز نمایشنامه نویس آمریکایی بیش از هر چیز به عبور از اصالت متن‌ها می‌پردازد. این درام اجتماعی برخلاف فضاهای ذهنی شخصیت‌هایش ریشه‌های عمیقی در تحولات اجتماعی مورد نظر نویسنده دارد هرچند در بخش‌هایی اجرا به سمت فانتزی می‌چربد. 

این نمایش روابط خانواده‌ای فرودست را نشان می‌دهد که در عین مشترکات از هم دور هستد و در رویاهای خود غلتان. آماندا مادر خانواده فراخوان‌های ذهنی‌اش از خیل خواستگاران دوران جوانی را جایگزین عشق از دست رفته کرده، تام پسر خانواده کارگر کارخانه تولید کفش سودای نویسنده شدن دارد و آنچه ندارد را در سالن‌های سینما می‌جوید و لورا دختر خانواده که نقص جسمی‌اش را در مراقبت از کلکسیون جانورهای شیشه‌ای جبران می‌کند. 

این نمایش از ابتدای اسفند ماه در تئاتر شهر به صحنه رفته و دو اجرای دیگر به پایان می‌رسد. به منظور بررسی نمایشنامه ویلیامز و نحوه کارگردانی ندا هنگامی به گفت‌وگو با این کارگردان که پیشتر نیز نمایشنامه‌هایی چون خانه‌ای در انتهای خیابان بهار، نیمروز اسکاتلند و ... را به صحنه برده، می‌نشینیم.

*خانم هنگامی آیا کار شما نسبت به نمایشنامه اصلی ویلیامز تغییری کرده است؟

خیر تغییری حاصل نشده است، نمایشنامه اصلی روایت می‌شود. در ادبیات و دیالوگ‌ها تغییری نشده است همان قصه ویلیامز از ابتدا تا انتها روایت می‌شود یک جاهایی تغییرات در زمینه روان کردن دیالوگ‌ها انجام شده است. 

*درباره کارگردانی توضیح بفرمایید، چطور هست که برای هر نقش چند بازیگر قرار دادید؛ از پیری تا جوانی نقش‌ها؟

درباره ایده کارگردانی یا کانسپت آن مدت‌ها بود که تلاش داشتم این کار را بکنم، ایده‌های متفاوتی هم به ذهنم می‌رسید در واقع محتوای روان کاوانه پیروز شد، من البته چیزی از بیرون نیاوردم خود تنسی ویلیامز همه چیز را دارد وقتی آنقدر تام را شیفته سینما به ما معرفی می‌کند و هر بار که سینما می‌رود تغییراتی می‌کند و رویاهایش شکل‌های جدیدی پیدا می‌کند مشخص است که این تحول رخ داده است. 

تحلیل‌ها همه روانکاوانه است، زوایای متفاوتی تام از کودک تا پدر دارد به دلیل اینکه آماندا یکی از ترس‌هایش این است که تام شبیه پدرش شود و این را بارها به او می‌گوید پس پدر با اینکه پانزده سال است رفته اما روحش در خانه است هم در کابوس‌های تام و هم در ذهنیت آماندا که مدام هم این را میگوید، آماندا فارغ از چیزی که در ذهن ویلیامز بوده، نیامده فقط اینکه ویلیامز اینها را بیرونی نکرده و من بیرونی مطرح کردم.

*اسب تک شاخ نماد چیست که در باغ شیشه‌ای لورا وجود دارد؟

اسب تک شاخ که تبدیل به یک مرد می‌شود هم در مطالعات اسطوره شناسی موجود است. اسب تک شاخ نماد یک مرد است به خاطر شاخ وسط پیشانی‌اش است و اینکه لورا هم عشقش نسبت به جیم یا دست نیافتن به یک رابطه عاشقانه را نشان می‌دهد، لورا اسب شیشه‌ای را بیش از همه دوست دارد اما وقتی با دنیای بیرونی آشنا می‌شود و رابطه با یک مرد برقرار می‌کند زمانی که شاخ اسب شکسته می‌شود دیگر برایش مهم نیست و می‌گوید که این اسب هم مثل بقیه حیوانات باغ وحش شیشه‌ای است.

پس هم تام و هم لورا قابلیت‌هایی بیش از تصور ما دارند فقط فرصت بروز نمی‌یابند، من تلاش کردم این بخش ذهنی که قابلیتش هست اما پنهان شده را از ابتدا نشان دهم، یعنی بگویم آماندا زاویه نگاهش با ما فرق دارد و نمی‌خواهد بخش‌های متفاوت بچه‌هایش را ببیند، حتی برایش مهم نیست که به پسرش می‌گویند شکسپیر و برایش همین مهم است در کفاشی کار کند یا ترجیح می‌دهد دخترش یک ماشین نویس خوب باشد.

بنابراین انتخاب این نقش‌ها همه برنامه‌ریزی شده و دقیق است تا ذهنیات افراد را نشان دهم.

*ما در روابط خانوادگی این افراد به لحاظ روانشناسی آسیب‌های زیادی را شاهد هستیم که این را آیا می‌توان از نحوه تفکر این نمایشنامه نویس آمریکایی حدس زد و همین الان در این عصر هم می‌تواند برای همه مخاطبان ایرانی همذات پنداری شود..

به نظر من قطعا همین طور است، این نوشته هم بیانگر شرایط روحی و روانی ویلیامز و خواهرش رز در آن دوره نگارش نمایشنامه بوده است، تام خود تنسی ویلیامز است. تام ما هم می‌توانیم باشیم ، لورا و آماندا هم زیاد است من تماشاگرانی را دیدم که به بعضی رفتارهای آماندا خنده‌های عصبی داشتند و اذعان می‌کردند که این نقش در واقع مادر خودشان است یا حتی لورا خودشان هستند، پس به شرایط امروز جامعه ما هم نزدیک است. 

*آیا مخاطب عام درباره این تغییر شخصیت‌ها و افراد می‌تواند به درک درستی در این کار برسد، این که تام مثلاً دارای چند کاراکتر از کودکی تا بزرگسالی و پیری است یا لورا همینطور؟

واقعیت این است که ما به عنوان خالقان آثار هنری نباید وظیفه اصلی خود را فراموش کنیم و به تماشاگر باج دهیم به نظر من وظیفه اصلی ما ایجاد اندیشه بوده و هست ما این را نباید تبدیل به سرگرمی صرف کنیم البته هیچ ایرادی ندارد که همه اینها کنار هم باشد بهرحال تئاتر نیاز به گیشه و جذب مخاطب دارد اما بهایی که درباره آن می‌پردازیم چقدر است؟

متأسفانه ما امروز قدری تماشاگر تنبل در یک بیلان و ارقام ارائه می‌دهیم و فکر می‌کنیم تئاتر ما تماشاگر دارد به نظر من اینها تماشاگران حقیقی تئاتر نیستند این آمارها کاذب است چون تماشاگری که تئاتر را در سبد کالا دارد، اولین سوالش این نخواهد بود که چه کسی در کار بازی می‌کند؟

شکل جامعه فرهنگی و تئاتری ما درحال تغییر است و سلبریتی جای اندیشه‌ورزی را در مخاطب می‌گیرد و این آسیب زننده است و قطعا آسیبش آنقدر زیاد خواهد بود و قطعا اولین کسان این ما هستیم که آسیب می‌بینیم کار به جایی رسیده که همه می‌پرسند چه کسی در این کار بازی می‌کند؟ دیگر به چیز دیگری توجه نمی‌شود.

من خاطرم است در دهه شصت که به تئاتر علاقه مند شدم برای دیدن یک کار از خود می‌پرسیدم نویسنده و کارگردان کار کیست؟ البته آن زمان آمار تماشاگر تئاتر کم بود الان تماشاگر زیاد است همین الان در همین شهر تهران هر جایی صد کار اجرا می‌شود و اصلا رقم کمی نیست و جالب است اما چند نفر از اینها وظیفه مند به هنر وفادار هستند و واقعا اندیشه سازی می‌کنند و تماشاگر را وادار می‌کنند که از ذهنش کار بکشد و وسواس ذهنی‌اش نسبت به کار بالا برود نه اینکه فقط یک تعدادی را ببیند که دست بزند و بخندد و بیرون برود.

ما امروز تئاتر را تبدیل به کار لاله‌زاری می‌کنیم که اصلا خوشایند نیست، من اصلا بحثم این نیست که سلبریتی‌ها بازیگر نیستند اتفاقا آنها بازیگران خوبی هم هستند خیلی‌ها رفقای من هستند و اصلا شکل بازی‌شان مطرح نیست منتها بحث من تربیت غلط مخاطب است اینکه آنها بازیگر هستند و حقشان است که بر صحنه باشند و اشلی وجود ندارد که کجا بازیگر باشد در نتیجه نمی‌توان گفت که فلان فرد آمده که کار را بفروشد هرچند او بازیگر خوبی باشد اما ما داریم کار را خراب می‌کنیم که تربیت  غلطی به بازیگر می‌دهیم .

به نظر من یک قشر روشنفکر نامناسب در حال خراب کردن فرهنگ بازیگری در تئاتر است فقط برای اینکه کارها را بفروشد.

واقعیت این است که در این شرایط خیلی برایم مهم نیست مخاطب عامی که این نمایشنامه را نخوانده کار را درک می‌کند یا خیر، با توجه به این نکته به نظرم تماشاگری که کار من را می‌بیند قطعا بلیت را خریده و پوستر کار را دیده و می‌بیند که هیچ یک از بازیگران را نمی‌شناسد پس می‌داند که قرار است کاری ببیند که فقط لذت ندارد، باید قدری فکر کند و با این آگاهی به دیدن کار می‌آید.

*استقبال چطور بوده است؟

با وجودی که اسفند ماه خطرناکی برای اجرا است، من راضی هستم هیچ روزی نبوده که سالن خالی باشد تا به حال 27 شب اجرا داشتیم به دلیل اینکه یک شب تئاتر شهر تعطیل است برای چهارشنبه و گروه سال آتی هم باید کار خود را از قبل سال شروع کند، به همین دلیل ما مجبور هستیم که اجرا را جمع و جور کنیم.

*درباره نحوه چیدمان و دکوراسیون کار هم توضیح می‌دهید چمدان‌ها چه المانی در این کار هستند؟

وجود این چمدان‌ها علتش فعل رفتن است که در انسان معاصر جاری است، همه می‌خواهند جایی که هستند نباشند و بهرحال برای این رفتن  هم همیشه چمدان‌هایی آماده دارند. اما از سر حادثه مسائلی هست که این چمدان‌ها را تبدیل به میز و صندلی و تخت می‌کند اما آیا این چمدان‌ها از بین می‌روند؟ به نظر من هرگز بعضی جسارت دارند که از آن‌ها استفاده کنند و برخی هم تا ابد بر روی آن ناهار می‌خورند و می‌مانند.

در پارت اول کار به نظرم دکور راهرو قهوه‌ای دارد، برای تام زندان و شبیه قفس است اما زمانی که خواستگار می‌آید و خانه از نگاه آماندا روایت می‌شود و می‌بینیم که خانه دیوار و مبل و صندلی دارد و زیبا می‌شود، این از زاویه نگاه آماندا است.

*تصمیم دارید دوباره این کار را برای سال 97 اجرا کنید؟

اگر موقعیت اجرایی باشد بدم نمی‌آید که پرونده کار به این زودی بسته شود، برای سال آینده اما اجرا مستلزم حضور در سالن خصوصی است که تهیه کننده و سرمایه گذار می‌خواهد و مسائل دیگر دارد اما قطعا کار را به جشنواره فجر ارائه خواهم داد و پروژه‌های دیگری هم در دست دارم.

*کدام یک از کارهایتان در اولویت است؟

با توجه به اینکه کارهای من اصولا پروژه تمرین یک ساله دارد خیلی نزدیک نیست اما کار بعدی‌ام کاری از نویسنده ایرانی مرضیه ازگلی است که تجربه یک مرتبه کار دیگر هم با او در ماضی استمراری داشتم و کار رئالیستی با تم اجتماعی است که با بچه‌های جوان باز هم قرار است کار کنم.

انتهای پیام/و

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول