اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فارس من

روایت «فارس‌من» از مردمان بدون شناسنامه؛ دختر سیستانی: آنقدر دفترچه بیمه همسایه را قرض گرفتم که خجالت می‌کشم

بی‌شناسنامه بودن، تمام بخش های زندگی ‌برخی روستاهای سیستان را مختل کرده است، برخی ۴۰ سال، برخی دیگر ۲۰ و دیگران تا همین اواخر مانده‌اند تا بتوانند شناسنامه‌ای داشته باشند.

روایت «فارس‌من» از مردمان بدون شناسنامه؛ دختر سیستانی: آنقدر دفترچه بیمه همسایه را قرض گرفتم که خجالت می‌کشم

گروه فارس من خبرگزاری فارس، سیستان محروم است. طبل محرومیت او راگوش شنوایی نیست، مردمان نجیب و با اصالتی دارد اما با این حال کمتر تلاشی برای حل مشکلات آن‌ها می‌شود. این مردمان به رغم دارا بودن زخم‌ها و شکاف‌های بسیار در زندگی، جای یک زخم کهنه روی جسم و جان خود دارند، زخمی به نام بی‌هویتی، دردی به نام شناسنامه که سال‌ها برای داشتن آن می‌جنگند. روایتی که در ذیل می‌آید تصویری از زندگی هاجر، دختری از زابل است که بی‌هویتی او را همچنان آزار می‌دهد؛

 

بی‌شناسنامه‌گی ما را بی‌هویت کرده است

حدود یک‌سال است که ازدواج کرده و سر خانه و زندگی خودمان رفته‌ایم، دوست دارم بچه‌دار شوم اما شناسنامه‌ای ندارم و از طرفی دیگر هم باعث شده تا نتوانیم بیمه ای داشته باشیم، از همین رو باید در حسرت بچه بمانیم، خود شما می‌دانید چقدر هزینه‌های پزشکی سرسام آور است! اگر به یک پزشک متخصص بدون داشتن بیمه بخواهیم مراجعه کنیم هزینه‌ها تماماً دو برابر هستند و این جای درد است.

گفتیم شاید شناسنامه‌هایمان درست شود اما مسئولان به فکر نیستند، همین شد که مصمم شدیم زندگی را آغاز کنیم، آن هم بدون جهیزیه و حتی وسایل اولیه برای شروع زندگی مشترک؛ آخر به خاطر همین شناسنامه به ما وام ازدواج ندادند! همسرم در بازار مشغول است، شیشه کریستال می‌فروشد اما چه بگویم شاید روزی ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان درآمد دارد، آن هم در روزهایی که سقف گرانی و تورم از شانه‌های مردم بالا رفته و امانشان نمی‌دهد!

ما در یکی از روستاهای شهرستان نیمروز از توابع زابل زندگی می‌کنیم، پدران ما دارای پرونده هستند، به این معنا که پدرشان دارای شناسنامه بوده و از همین طریق دنبال شناسنامه و مدارک هویتی رفته و حتی خون‌گیری هم صورت گرفته است اما دیگر هیچ خبری نیست و ۵ سال از آن اقدام می گذرد و هنوز ما را این طرف و آن طرف می‌کنند و خبری از علت عدم صدور شناسنامه نداریم!

 

می‌خواهیم شناسنامه‌دار باشیم...

 پدران و مادران ما در گذشته به شغل ماهی‌گیری مشغول بوده اند، آن‌ها عمدتاً در دریا کار کرده‌اند و خبری از صدور شناسنامه نداشته‌اند، همین دلیلی برای نداشتن شناسنامه آن‌هاست. می‌گوییم پدرانمان پرونده دار هستند به این خاطر است که آنها از پرونده پدران خود استفاده کرده و می‌خواهند برای داشتن شناسنامه اقدام کنند اما همکاری دیده نمی‌شود! ما ایرانی هستیم و هفت پشت ما هم ایرانی است، این طور نیست که پدرانمان در کشور افغانستان باشند و امروز بخواهند شناسنامه ایرانی بگیرند.

پدرم مرحله انگشت‌نگاری و خون‌گیری را به پایان رسانده است، پسر عموی ما دارای شناسنامه است و باید رابطه نسبی با او مشخص شود اما دیگر پدرم تمام کارهای لازم را انجام داده است. این مسوولان ۵ سال است که با «جلسه گفتن» و یا «فلان مسؤول نیست» ما را دور خود می‌چرخانند، البته یک نامه موقت به بابا داده‌اند که آن را به مأموران نشان می‌دهد تا بازداشت نشود! اما واقعا گرفتاریم و گرفتار، بسیار زندگی ما دشوار است!

 من یک خواهر دارم که مدرسه می رود، زخم زبان می شنود، او را به باد تمسخر می‌گیرند و می‌گویند پدرت بی‌هویت است و شناسنامه ندارد! من خود یک دخترم، دوست داشتم مانند دیگران به مدرسه بروم، درس بخوانم، شناسنامه داشته باشم و دارای دفترچه بیمه باشم اما نشد! و اصلاً خجالت می‌کشم به همسایه بگویم دفترچه‌اتان را بدهید بروم دکتر. خانواده ما سه خواهر و دو برادر هستیم با پدر و مادر اما هیچ‌کدام دارای شناسنامه نیستیم و این یک درد است.

 

هیچ خدمت دولتی به ما نمی‌دهند!

 من دوست دارم بچه‌دارم شوم اما نمی‌توانیم، بدون شناسنامه بیمه نیز به ما تعلق نمی‌گیرد و هزینه‌های پزشکی بسیار بالاتر است، ما دوست داریم وام ازدواج بگیریم با آن وسایل جدید بخریم و خانه‌ای برای خودمان بگیریم اما بدون شناسنامه هیچ کدام از این‌ها محقق نمی‌شود! تمام وسایل زندگی‌مان برای پدر همسرم است که به ما داده تا زندگی را شروع کنیم. همیشه به خاطر همین شناسنامه من را تمسخر می‌کردند، می‌گفتند ما ادامه تحصیل می‌دهیم اما شما نمی‌توانید، آن‌ها گواهینامه رانندگی گرفتند اما ما نمی‌توانیم و همیشه به این خاطر حسرت می‌خورم....

پدرم دارای یک گاری است و شاید روزی ۱۰ هزار، بیست و یا حتی ۳۰ هزار تومان روزانه درآمد دارد، خودتان می‌دانید با این درآمد پایین چطور می‌شود زندگی کرد؟ همه روستاهای ما شیعه هستند و خواهرم خادم مسجد است و تمام خواستگاران به دلیل بی شناسنامه بودن با او ازدواج نمی‌کنند. اگر بتوانید مشکلات ما را پیگیری کنید، شاید ثواب بسیاری را برده‌اید و  شما را دعا می‌کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول