گروه زندگی: نمیدانم این چندمین مرکز خرید است که سر میزنم. دیگر شمارشان از دستم رفته! به دنبال یک مانتو مناسب میگردم و گمان نمیکردم اینقدر کار سختی باشد. نه اینکه لباس زنانه در بازار نباشد ، اتفاقا تنوع زیادی هم دارند، اما برای ما محجبه ها نه! پشت ویترین مغازه ها میایستم و با دقت نگاه میکنم. اما از هر چه خوشم میآید یا آستین اش کوتاه است یا قد لباس. اگر هم بلند باشد جلویش باز است و مناسب من نیست. به ویترین بسنده نمیکنم و به داخل میروم.از فروشنده میپرسم:« ببخشید مانتو مناسب برای من دارید.» چند طرح و رنگ میآورد و نشانم میدهد. اما تفاوتی نمیکند با آنهایی که در ویترین به نمایش گذاشته اند. تشکر میکنم و به مغازه های بعدی سر میزنم.
پاهایم گز گز میکند. هفتتیر، جمهوری، هفت حوض، بازار عبدل آباد و...همه را مغازه به مغازه گشته ام و هنوز نتوانستم لباسی را که میخواهم پیدا کنم. نه اینکه در انتخاب سختگیر باشم فقط لباسی میخواهم که علاوه بر زیبایی، حجابم را هم حفظ کنم! پشت ویترین یکی از مغازه ها توقف میکنم. از طرح و نقش عجیب پارچهها خنده ام میگیرد و در دلم میگویم واقعا چه کسی این لباسها را به تن میکند؟! صدایی توجه ام را به خودش جلب میکند. «چرا در جامعه اسلامی لباس درخور و شان زن مسلمان نیست؟!» این را خانم محجبه ای میگوید که کنارم ایستاده. چشم از ویترین برمیدارم و به او و دخترش نگاه میکنم.
خودش را نمیدانم اما دخترش تقریبا 19_20 ساله است و هماهنگی رنگ روسری و آستین هایش نشان میدهد که از آنهایی است که به خوشپوشی اهمیت میدهد. لبخندی تحویل شان میدهم و میگویم:«فکر میکردم فقط من این مشکل را دارم!» گویا کسی را برای درد و دل پیدا کرده باشد. میگوید:«از صبح آمدیم که برای دخترم شلوار بخریم، اما یا پاره اند و یا قدشان کوتاه است و مچ پاییش دیده میشود. به مغازه دارها هم که اعتراض میکنی میگویند مد است. چرا باید مد جامعه اسلامی شلوار پاره باشد !؟» درست میگوید. اینکه لباس پیدا کردن برای خانم های محجبه آنقدر سخت باشد. ناراحتم میکند. دختر جوان در ادامه حرف های مادرش میگوید:«اگر قرار بود شلواره پاره یا کوتاه بخریم که همان لباس های قدیم خودم را میپوشیدم!» سه نفری میخندیم. من هم از تجربه ام برایشان میگویم از مانتوهای عجیب و غریبی که از صبح دیده ام! خداحافظی میکنیم و مسیرمان از هم جدا میشود، اما ذهنم مشغول حرف هایشان میماند.
وارد یکی از مغازه ها میشوم. فروشنده خانم است. احساس صمیمت بیشتری میکنم. یکی از مانتو ها را با انگشت نشان اش میدهم و میپرسم:«عزیزم از این طرح جلو بسته اش را ندارید؟!» به سمتم میآید و دست میگذارد روی مانتویی که انتخاب کردم. میگوید:«این واقعا جنسش عالیه. چروک نمیشه و خنک است.قیمتش هم مناسبه فقط 590 هزار تومان.» کاری ندارم که قیمتش مناسب است یا نه. به علامت تاییدِحرف هایش سرم را تکان میدهم و دوباره میپرسم:«جلوبسته اش را ندارید؟!» فروشنده، مانتو را به دستم میدهد و میگوید:«نه ولی بپوشید اگر پسندیدید میشود برایش دکمه دوخت. اتفاقا خودمان خیاط هم داریم.»
این را اولین جایی نیست که میشنوم. میگویم:«مرسی. اما کاش از اول خیاط تان برایش دکمه میدوخت.» خانم فروشنده مانتو را از دستم میگیرد و همانطور که دارد میگذارد سرجایش میگوید:« هر جور مایلید. اما این یکی از پر فروش ترین کارهایی بود که داشتیم. فکر نکنم جای دیگر هم بتوانید چیزی را که میخواهید پیدا کنید.» لحنش به مهربانی اوایل گفتگو نیست. ولی میپرسم:«حق باشماست من از صبح بازارهای مختلف را سر زدم اما چرا نیست!» جواب میدهد:«خب اینها مد است و مشتری های بیشتری دارد.» یکی از مشتری ها صدایش میکند. میرود به سمت او؛ من هم تشکر میکنم و بیرون میآیم.
عصر شده اگر برای مهمانی فردا مانتو مناسبی داشتم حتما برمیگشتم خانه، اما ترجیح میدهم با تمام خستگیام به چند مغازه ای که مانده هم سر بزنم. داخل میروم سلام میکنم از فروشنده که مرد حدودا 47 ساله ای است میپرسم:« مانتو بلند پوشیده چیزی دارید؟!» چند طرح نشانم میدهد که واقعا تاسف میخورم نه رنگ شادی نه طرح زیبایی و نه حتی دوخت تمیزی هیچ کدام را ندارند با بیمیلی نگاه میکنم. فروشنده میپرسد:« دخترم هیچکدام پسندت نشد؟!» خودش جواب سوالش را میگیرد و چند مانتو دیگر نشانم میدهد. از یکی خوشم میآید و میگویم:« این خوب است اما یک وجب از آستین اش آب رفته!» فروشنده از حرفم خنده اش میگیرد و میگوید:« سخت نگیر دخترم. با یک ساق دست حل میشود!» لباس را میدهد به دستم و ادامه میدهد:« همسر و دخترهای خودم هم معمولا این ها را یا با ساق دست میپوشند و یا میدهند خیاط برایشان آستین هایش را درست کند.» میپرسم:« شما که خودتان با این لباس ها مشکل دارید. چرا لباس های پوشیده نمیآورید؟!» میگوید:« من که استقبال میکنم، اما تولید کننده! تولید کننده است که سود را به پوشیدگی ترجیح میدهد. برایش به صرفه تر است که لباس هایش را بر اساس مد و ماهواره طراحی کند تا پوشیدگی و اسلام!»
لباس را حساب میکنم. مقداری کمتر از کارتم میکشد. میپرسم:«تخفیف که داده بودید. این برای چیست؟!» جواب میدهد« لباسی که خریدی به قول خودت یک وجب از آستینش آب رفته.کم کردم که هزینه خیاط یا ساق دست شود. انشالله که راضی باشی. مبارکت باشد.»
مخاطبان فارس من با ثبت سوژه ای در این سامانه با عنوان«اولویت برخورد با عوامل ترویج بیحیایی در جامعه باشد» و «برخورد قاطعانه با تولیدکنندگان لباس غیراسلامی» خواستار رسیدگی شدهاند.
انتهای پیام/